علی محمد طاعتی هستم. متولد سال 1360 از توابع شهر اسفراین. یکی از تولیدکننده های اصلی مانتو و فرم اداری هستم. یک فروشگاه مانتو فروشی در میدان هفت تیر و یک کارخانه تولیدی با مجموع حدود 200 پرسنل دارم. تولید لباس فرم برخی سازمان ها و مراکز خصوصی و دولتی و بعضی مراکز استان ها را بر عهده دارم.
برای خوانندگان ما توضیح دهید که کارتان را از کجا و چطور شروع کرده اید؟
من کارم را از صفر شروع کردم. من جوانی شهرستانی بودم که فقط با یک پتو به تهران آمدم. اوایل وارد کار ساختمانی شدم. بنایی می کردم. بعد از مدتی به این فکر افتادم که این کار مناسب من نیست. با خودم فکر کردم چه باید کرد؟ چگونه می توانم درآمد بیشتری کسب کنم و برای خودم کار کنم؟ تا این که دیدم جایی آگهی زده که وردست چرخکار نیاز داریم. مراجعه کردم و وقتی صاحبکار من را دید چون کم سن بودم سعی کرد مرا رد کند اما من انقدر سماجت به خرج دادم که به او ثابت شد من می توانم آن جا کار کردم و در شش ماه اول بیشتر کارها را یاد گرفتم، ولی در تمام مدت به این فکر می کردم که چطور می شود بهتر شد.
یک روز روی میز صاحبکارم یک کتاب موفقیت دیدم و با دیدن عنوان کتاب در ذهنم جرقه ای خورد که من هم دنبال موفقیت هستم. از آن زمان وارد دنیای روانشناسی و موفقیت شدم و با دنیای جدیدی آشنا شدم که برایم بسیار لذت بخش بود. کتاب های زیادی خواندم و در کلاس های مختلفی شرکت کردم. روزی مدرس یکی از کلاس ها گفت: وقتی از این کلاس خارج می شوید باید بهتر از زمانی باشید که وارد کلاس شدید.
آن زمان کل دارایی من 80 هزار تومن بود. با خودم گفتم کائنات کمک می کند شاید به من هم کمک کند. تصمیم گرفتم یک مغازه بزنم. به دنبال اجاره مغازه رفتم. به اولین مغازه که رسیدم یک تعمیرات تلویزیون بود. از صاحب آنجا پرسیدم مغازه ای برای اجاره سراغ دارد یا نه. گفت: من می خواستم همین جا را اجاره دهم. بیا این مغازه را اجاره کن. پرسیدم پول رهن چقدر است؟ گفت هشتاد هزار تومان… انگار همه چیز را برای من نوشته بودند. روز بعد مساله را با صاحبکارم در میان گذاشتم. او به من گفت چند میز و اتو به تو قرض می دهم تا بتوانی کارت را شروع کنی سیصد هزار تومان هم از پدرم قرض گرفتم و کارم را شروع کردم. آن زمان 20 سال بیشتر نداشتم.
شروع کردم به خواندن کتاب هایی که مهارت های روابط با مردم را آموزش می دادند. هرروز ارتباطم با مشتری هایم بهتر می شد و کار به جایی رسید که مشتریان زیادی پیدا کردم و درآمدم افزایش چشمگیری یافت. از آنجا که مغازه کوچک من جوابگوی مشتریان زیادم نبود تصمیم گرفتم مغازه ام را در جایی بزرگتر و در مکانی پر رفت و آمدتر دایر کنم. برای هین به صادقیه رفتم. آن زمان سرمایه ام به حدی بود که فقط توانستم در طبقه سوم واحدی اجاره کنم و در آن جا با استفاده از تکنولوژی فکر ایده ای خلاقانه به ذهنم رسید.
فاکتوری طراحی کردم و در همه مانتو فروشی های بزرگ پخش کردم و با هدف کسب سود در بلندمدت به آن ها پیشنهاد دوخت و تعمیرات با هزینه پایین تر از همه جا دادم. همین امر باعث شد که در مدت کوتاهی مشتریان زیادی جذب کنم. پس از مدتی انقدر پیشرفت کردم که تصمیم گرفتم به دوختن مانتو بپردازم. کار مانتو فروشی را شروع کردم و در هفت تیر مغازه ای گرفتم و به آن جا نقل مکان کردم.
آیا می شود گفت که شما کارآفرین هستید؟ کارکنان شما چند نفرند؟
حدود 200 پرسنل دارم. چهارتولیدی و چندین شعبه دارم
شما فکر می کنید علی طاعتی 20 ساله چه چیزی در خودش داشت که جوان های الان باید در خودشان پرورش دهند؟
آن زمان دو تا میل در من وجود داشت: یکی میل به پیشرفت بود. مدام می خواستم از جامعه عقب نمانم و بهتر از دیگران بتوانم زندگی کنم. همیشه می خواستم بهتر شوم. دلم می خواست این میل را با مطالعه و یادگیری برآورده کنم. به مطالعه اعتقاد داشتم و دارم. دوم این که میخواستم کاری برای جامعه ام انجام دهم.
چقدر به این اعتقاد دارید که احتیاج مادر اختراع است؟
خیلی. نیازهای زندگی انسان را وادار می کند خلاقیت داشته باشد و موفق شود
فرق کسی که احتیاج دارد و کاری انجام می دهد و کسی که احتیاج دارد و اقدامی نمی کند چیست؟
ببینید من برای رسیدن به موفقیت به اصول زیادی پایبند هستم و از آن ها نتیجه گرفته ام. این که هدفمان را به طور دقیق مشخص کنیم و نسبت به آن آگاهی داشته باشیم. من در کارهایی که انجام داده ام دقت زیادی برای حفظ کیفیت و پایین آوردن درصد خطا داشته ام. از اشتباه های قبلی خودم درس گرفته ام و سعی کرده ام دیگر آن ها را تکرار نکم. عامل دیگر تلاش و کوشش و پشتکار کافی و ناامید نشدن از ادامه مسیر است.
آیا شما به یک شبه ره صدساله رفتن اعتقاد دارید؟
خیر هرگز. من به پله پله حرکت کردن اعتقاد دارم. برای همین در رابطه با خیاطی هرچه را می توانستم یاد گرفتم و در حوزه فروشندگی هم بسیار آموزش دیدم. همه پله های کار را پشت سر هم طی کرده ام.
شما از کدام یک از روش های قانون جذب بیشتر استفاده می کنید؟
من از تمام روش های جذب استفاده می کنم. از تجسم خلاق، جملات تاکیدی مثبت، تابلوی آرزوها و … اما بیشترین روشی که به آن اعتقاد دارم نوشتن است. نوشتن آن چه می خواهید در آینده داشته باشید. من باور دارم نوشتن مثل سند زدن است. هرچه را می نویسی بی شک آن را مال خودت می کنی
چقدر به مشتری مداری اعتقاد دارید؟
خیلی زیاد. وقتی کسی می خواهد برندسازی کند باید بهترین برخورد را با مشتری داشته باشد. وقتی منافع مشتری را در اولویت قرار دهید، منافع خودت تامین می شود. اگر به فکر مشتری هایم نباشم فرد دیگری پیدا می شود که به فکر مشتری من باشد و آن ها را جذب کند.
و حرف آخر
آرزوی سلامتی و آرامش برای مردم کشورم دارم و برایشان از خداوند سلامتی خواستارم و به امید روزی که همه جوانان وطنم به کارآفرینان خوبی در عرصه جهانی تبدیل شوند. به امید آن روز …